سفارش تبلیغ
صبا ویژن
درباره وبلاگ
  مرتضی فیاضی[31]


سلام اما بعد... جوانی هستم (شاید هم بودم) از جنس همه جوانان امروز هموطنم البته یحتمل نه به مرغوبی جنس آنان.می نویسیم هر چه میخواهد دل خیلی! تنگمان ، می گوییم از هر دری هر چه میخواهد دهان نه چندان گشادمان و صد البته می شنویم به گوش جان نداشته مان هممممه ی حرفهای حساب و احیانا _دور از جانتان_ ناحسابتان حتی داد و بیداد و سر و صدا و قیل و قالتان را که لازمه جوانی است و مایه نشاط و انبساط روح آدمی.آخ که من میمیرم برای بحث های داغ دغدغه مندانه ی دردمندانه ی آرزومندانه ی جوانانه پس یا علی ...
ویرایش
لینک دوستان
ویرایش
ابر برچسب ها
امکانات دیگر

سلام...

حرفی نیست...

هییییییچ حرفی نیست...جز...

حرف حضرت آقا (حفظه الله)

مهر آقا

سید علی لب تر کند جان را فدایش میکنیم


      

 

 « ... در را که باز کرد ، مردی را دید که اجازه ورود میخواهد؛ گفت : حال رسول خدا(ص) خوب نیست و کسی را نمی پذیرند، کارتان را بگویید ؛ مرد قانع نشد و اصرار داشت داخل شود. نزد پیامبر(ص) برگشت تا اجازه بگیرد ؛ قبل از این که دهان باز کند رسول خدا(ص) فرمود : بگذار داخل شود؛ برادرم "عزرائیل" است...

دنیا و تاریکی هایش را که رها کرد و رفت، نه درهمی داشت و نه دیناری،نه کنیزی و نه بنده ای ، نه گوسفندی و نه شتری؛ تنها،استر سفیدش که بر آن سوار می شد مانده بود و زرهی که در مقابل بیست صاع جو در گرو مردی یهودی بود...»

مسؤل در نظام اسلامی نمیتونه اینطوری باشه ولی باید حتما و بی برو برگرد تو این مسیر حرکت کنه (...و لکن اعینونی بورع و اجتهاد و عفة و سداد) در غیر این صورت موندنش تو اون پست حرامه. متاسفانه الان نگاه خیلی ها به پست و مقام نگاه یک تاجر به یه مغازه بزرگ و دونبشه. به پست به عنوان یه فرصت برای پر کردن جیب و بستن بارشون نگاه میکنن در صورتی که مقام و منصب یه فرصته واسه خدمت بیشتر و بهتر . هر کسی تو هر پست و مقامی که هست اگه عین بچه آدم کار میکنه و سعی میکنه کار ملتو راه بندازه ، خدا خیرش بده و حقوقش نوش جونش در غیر این صورت حقوقش ...ش!

انقدر دیدم آدمهایی رو که برای رسیدن به مثلا ریاست اداره فلان توی یه شهر کوچیک انقددددر خودشون رو به در و دیوار میزنن، هزار تا واسطه میارن ، انقدر چاپلوسی و چرب زبونی میکنن و دم هزار نفرو میبینن تا بتونن به اون پست برسن. آیا این همه تقلا و بالا پایین پریدن واقعا واسه خدمت به خلق اللهه یا در پشت پرده رسیدن به فلان پست مزایایی داره و "مصلحت نیست که از پرده برون افتد راز"؟

ای کاش همه مسؤلین ما مثل آقا بودن یا لااقل در خط آقا و در جهتی که اقا مشخص کرده حرکت میکردن ؛ که اگه اینطور بود ، به طور جدی معتقدم اکثریت قریب به اتفاق مشکلاتی که الان داریم رو نداشتیم.کاش همه مسؤلین نگاهشون به مردم مثل نگاه آقا بود. نمیدونم صحبتهای آقا تو درس خارج امروزشون رو گوش کردید یا نه. چقدر متواضعانه و بزرگوارانه از مردم تشکر کرد این مرد بزرگ.

خدا رو به عدد علمش شکر که تو مملکتی زندگی میکنیم که رهبرش مثل فقیرترین مردم زندگی میکنه و از مال دنیا چیزی برای خودش و خونوادش ذخیره نکرده؛ رهبری داریم که اگه حرفی و نصیحتی به دیگران میکنه خودش اولین نفریه که بهش عمل میکنه ؛ رهبری داریم که روش زندگیش همون روش زندگی پیامبر اکرم(ص) و امیرالمؤمنین(ع) و ائمه اطهاره؛رهبری داریم که نگاه به چهره زیبا و نورانیش آدم رو یاد خدا میندازه ؛ رهبری داریم که دشمنان به بزرگی و تیزهوشی و درایت و نفوذناپذیریش اعتراف کردن...

... و من ، به خاطر داشتن همچین رهبر و همچین نظامی به خودم میبالم و از خدا میخوام همه مارو قدردان این نعمت بزرگ قرار بده

سید علی لب تر کند جان را فدایش میکنم

 


      

حجت الاسلام شیخ حسین فیاضی

یک سال گدشت و چقد زود گذشت ... یک سال پیش تو یکی از همین روزهای بهمن ماه آقای مهربونمون از پیشمون رفت. آقایی که آقا بود. یادش بخیر پارسال تو گیر و دار انتخابات مجلس و روزهای سختی که فتنه گران آبروی مارو هدف گرفته بودن وهر کدوممون تا آخرین نفسمون داشتیم واسه اعتقادمون میجنگیدیم آقای مهربان ما آخرین ضربه کاری رو به قلب فتنه فرو کرد... با رفتنش... و چراغی شد که قلب همه مردم رو متوجه حق کرد...وچقد قشنگ و زیبا و رسا و به جا گفت عمو وحید عزیز ما شب آخر تبلیغات تو مسجد صاحب الزمان(عج) که : «پدرم با مرگش مرا نجات داد» حالا آقا دیگه بین ما نیست ولی هنوز لحن گرم صداش تو گوش ماهست، هنوز طنین قرائت نمازهای آقا تو مسجد دینکوه تو گوشمون هست ، هنوز صدای محزون روضه های جانسوز آقا روی منبر یادمون هست ، انگار هنوزم میبینم که نزدیک اذان شده و آقا قبای خاکستریشو پوشیده کلاه مشکیش رو سرش گذاشته و عصا زنان با وقار همیشگیش سمت مسجد میره، هنوز میبینم آقارو که تو دینکوه هر روز بعداز ظهر آرام آرام از در حیاط میاد تو و روی ایوون ما میشینه و با نگاه نافذش از پشت ابروهای سفیدش همه جار رو نگاه میکنه، هنوز میبینم آقا رو که عصرها میومد تو حیاطشون و با تبر هیزم میشکوند واسه بخاری و آروم شعر پروین رو زمزمه میکرد، هنوز یادمه وقتی ازش میخواستم یکمی هم من هیزم بشکونم اولش با لحن شوخی میگفت «وچه، پیی هاکن» وقتی اصرار میکردم با مهربانی تبر رو به دستم میداد و سعی میکرد فوت و فن هیزم شکوندن رو بهم یاد بده، هنوز هر وقت میرم خونشون میبینم که آقا کنار بخاری نشسته و با دستای لرزانش با تسبیحش ذکرمیگه و نگاش که به ما میفته با مهربونی آغوش باز میکنه و ما دستای مهربونشو میبوسیم و اون صورتمون رو. یادم نمیره روزها و شبهایی که کنار آقا تو بیمارستان بودم. شب که میشد مرتب میگفت: «پسر، ته قروون، باخس» و حالا خودش ارام خوابیده... برای همیشه

قربون دلش بشم که دوازده سال چشم انتظار ابراهیمش بود... سوز دلش رو از سوز کلامش میشه فهمید :

ده و دوسال گذشت و هنوز بی خبرم.....................ندانم آن که کجا منخسف شده قمرم

...........

 درون پرده تابوت ،یک جهانی بود.....................اگر چه خاک و لباسی و استخوانی بود

به گوش زمزمه های ادان اقامه تو..................... ز  حوزه  آمده ای، کو عبا عمامه تو؟

فضای قلب مرا روشنی ز همت تو.....................چرا «حسین» نکند  فخر از شهادت تو

هزار و سیصد وپنج، علاوه شصت.....................وفا نمود به عهدی که  با  خمینی بست

دلم خیلی واسه آقا تنگ شده... 

 


      


 

احمدی – هاشمی پیوندتان مبارک

 


 

  « اختلافات بین مسئولین مضر است؛ بدتر از آن، کشاندن اختلاف میان مردم است. این را من به مسئولین، به رؤساى محترم هشدار میدهم. من از رؤساى قوا حمایت کردم، باز هم حمایت میکنم - مسئولند، باید کمکشان کرد - اما به آنها هشدار میدهم، مراقب باشند. نه اینکه این نامه‌ نگارى‌ها خیلى مهم باشد؛ نه، صد تا نامه بنویسند؛ کار خودشان را بکنند، اختلافات را به میان مردم نکشانند، چیزهاى جزئى را مایه ى جنجال و هیاهو و استفاده تبلیغاتى دشمن و خوراک تبلیغاتى رادیوهاى بیگانه و تلویزیون‌هاى بیگانه نکنند، صد تا نامه بنویسند؛ نامه اهمیتى ندارد. مهم این است که همه ى ما بدانیم مسولیتی داریم، همه ى ما بدانیم موقعیت حساسى داریم . البته اختلاف نظر فراوان است؛ هیچ اشکالى هم ندارد. دو نفر مسئولند، رفیقند، اختلاف نظر هم دارند؛ همیشه هم بوده است اما اختلاف نظر نباید به اختلاف در عمل و اختلاف در برخوردهاى گوناگون، به اختلاف علنى، به گریبانگیرى، به مچگیرى در مقابل چشم مردم منتهى شود؛ چون آن اختلافات آنقدر اهمیت ندارد. یک وقت یک چیزهاى مهمى است، خب مردم باید مطلع شوند؛ اما این اختلافاتى که انسان مى‌بیند بین این حضرات هست، چیزهائى نیست که اینقدر اهمیت داشته باشد که حالا با ادعاهاى گوناگون ما اینها را بزرگ کنیم، جلوى چشم مردم نگه داریم، به اینها اهمیت بدهیم؛ که اهمیتى هم ندارد. اختلافات را نباید علنى کرد؛ اختلافات را نباید به مردم کشاند؛ احساسات مردم را نباید در جهت ایجاد اختلاف تحریک کرد. از امروز تا روز انتخابات، هر کسى احساسات مردم را در جهت ایجاد اختلاف به کار بگیرد، قطعاً به کشور خیانت کرده است»

 

خداوکیلی اگه آقا این حرفارو به دیوار میگفت دیواره لااقل درشو تکون میداد. من نمیدونم این حضرات چشون شده اصلا انگار نه انگار. تو این تحریم و مشکلات اقتصادی و افزایش افسارگسیخته قیمت ها و پراید 19 میلیونی!! آقایان رئیس رؤسا جلو چشم ملت دارن یخه همدیگرو میگیرن که چی؟ که اگه فلانی بده شماهم بدی اینم سندش پس بیخود جوش نزن داداش من، بیا باهم خوب باشیم انقد هست که به هممون برسه! خدا وکیلی حرف حساب دیروز احمدی نژاد همین بود دیگه.

 

اگه از من میپرسی میگم همون آقای بوووووقی که تو مناظره سال 84 به احمدی نژاد خط داد و گفت از هاشمی و خاتمی اسم ببر ، همون خود نامردش دوباره نشسته زیر پاش که بگو بگو. آقای پرسه در مه هم که قربونش برم روی عالیجناب اعتدال و منجی اول و آخر رو زمین نمیندازه که. از اون طرف این همشهری کمی نازنین ما احمد توکلی - که من نمیدونم چرا همیشه خدا با همه چی مخالفه- و علی مطهری – که پسر کو ندارد نشان از پدر، تو هیچی نخوانیش سنگینتراست!- و بقیه نماینده ها چه فکری کردن و با چه استدلال محکم و چه دلیل عقلی و منطقی و چه بینه شرعی فرمایشات حضرت آقا - که اتفاقا اصلا هم مبهم نبوده و کاملا شفاف بوده و ابدا نیاز به ارجاع به کمیته کشف نظر آقا نداشته! و اصلا قدیمی نبوده که آقایون فراموشش کنن و اتفاقا مال همین چند روز پیش بوده رو - گداشتن کنار و این بازی بچهگانه رو ترتیب دادن. البته باید اعتراف کنم از جناب مصباحی توقع نداشتم. نا امیدم کرد ناجور. آخه برادر من الان وقت استیضاحه؟

 

بد مجلسی داریم. خیلی خورد تو ذوقم. بعضیها هم طوری موضع میگیرن که آدم فکر میکنه طرف از روستای پشت کوهش ییهویی اومده نماینده شده. برادر من عوض اینکه طرف یکی از طرفین این دعوای زرگری رو بگیری طرف مردم رو بگیر که دارن له میشن ولی تحملتون میکنن؛ کمرشون داره زیر بار گرونی خم میشه ولی کم نمیارن ؛ دارن از بیخیالی خیلی ار شماها آتیش میگیرن ولی خم به ابرو نمیارن که مبادا دشمن فکر کنه خبریه. خداوکیلی ندید گرفتن این مردم خون داده و زجرکشیده خیلی بی حیایی میخواد؛ ندید گرفتن و زیر پا گداشتن حرف آقای مهربونمون که دیگه جای خود داره. والله حیف آقا که بخواد غصه بعضیا روبخوره.ان شاءالله انتخابات ریاست جمهوری یازدهم ختم به خیر بشه و نتیجش دل آقا رو شاد کنه.

 

البته ما دلمون به آقا قرص قرصه. میدونیم به گوشه چشم صاحبمون و تدبیر حضرت آقا گزندی به این انقلاب نمیرسه.این انقلاب صاحب داره پاش خون کسایی ریخته شده که بهترین بندگان خدا در عصر خودشون بودن ،پس : چراغی را که ایزد برفروزد..... هر آن کس پف کند ریشش بسوزد. این زمستونم میگذره و روسیاهی به زغال خواهد ماند.

 

می ترسم رفقا. شنیدم روایت داریم وقتی یه قومی قدر نعمت هایی که خدا بهشون داده رو ندونن ، خدا اون نعمت رو ازشون میگیره. خدا وکیلی نعمت بالاتر از داشتن یه همچین رهبری؟ خدا کنه قدرشو بدونیم. به قول علامه مصباح(حفظه الله) اگر ما تمام طول عمرمون شبانه روز تسبیح دست بگیریم و خدا رو به خاط نعمت داشتن رهبری مثل حضرت سید علی شکر کنیم باز هم نمیتونیم شکر این نعمت رو به جا بیاریم؛ والله همین است و جز این نیست.

 

خدایا همه مسوولین مارا از شر شیطان و هوای نفس حفظ کن

 

خدایا آخر و عاقبت همه مارو ختم به خیر کن

 

خدایا مارو دشمن شاد نکن

 

خدا کسانی که دشمن رو شاد میکنند اصلاح کن اگه قابل اصلاح نیستن یه ندا به حضرت عزرائیل بده

 

خدایا رهبر نازنین و مهربان و مظلوم و مقتدر و پاک و عزیزتر از جان مارو برامون نگه دار

 

خدایا عجل لولیک الفرج